می‌شه یه سری حرفا رو با یه به جهنم ساده و حتی سرسری کنار گذاشت.

دیروز یه نفر تمام تلاش کاری‌ام از مهر نودوپنچ تا دیروز رو با کلماتی نسبتا رکیک زیر سؤال برد که خب با یه نمی‌فهمه دیگه، به جهنم مسئله حل شد.

برای یه سری اتفاقات به جهنم کاربردی نداره؛ چون یا خیلی سطحشون پایینه یا واقعا اتفاق بدی نیستن (که در این صورت اصلا نیازی به استفاده از این عبارت نیست) یا چی؟ نمی‌دونم.

دیروز اشتراکی از تمام یاهای مورد قبل توی یه مسئلۀ شخصی جمع شد و واقعیت اینه که همین الآن که تازه از خواب پا شدم هم می‌تونم حال بد دیروز رو حس کنم؛ اما مشکل اینه که دیروز حتی به فکر استفاده از عبارت مزبور نیفتادم، که اگر هم یادم بود هیچ دردی رو دوا نمی‌کرد. 

دارم از ایمان به عبارتی حرف می‌زنم که از ایمان به خودم نشئت می‌گیره. واسه یه مسئلۀ خیلی ساده کلی حال بد رو تحمل کردم؛ چون انقدر اعتمادبه‌نفسم پایین اومده بود (در واقع پایین آورده بودمش) که حتی نتونستم به موضوع منطقی نگاه کنم؛ درواقع چون دید جامعی نسبت به خودم نداشتم. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اقتصاد آلمان و شرایط اقامت آلمان هزارسال سی سالگی ازدواج موقت پارسیان همه چیز در دنیای آی تی Tanya مبارز