این گرایش انسانی به تحمیل زمان روایی به صحنههای ایستا و ساکن ظاهراً دست ما نیست، درست مانند سایر واکنشهای غیر ارادی انسان. ما نه تنها میخواهیم بدانیم چهچیزی آنجاست، بلکه میخواهیم بدانیم چه اتفاقی افتاده است.1
همین اشتیاق به روایتپردازیِ آنچه میبینیم باعث میشود نقاشان بتوانند مخاطبانشان را سرگرم یا گاه سردرگم کنند. 2
[.] بخشی از قدرت این نقاشی ناشی از آن است که عطش روایی برانگیختۀ ما را فرونمینشاند.3
دو سه هفته پیش بود که این فیشها رو از کتاب سواد روایت برداشته بودم و همینطور یه گوشه از ذهنم بودن که شیل این پست، این یکی و نیز این دیگری رو گذاشت.
شاید اولین مصداقی که به نظر بعضی افراد برسه اینستاگرام باشه. باید بگم بله، در برخی از موارد یا بهتر بگم در بسیاری از موارد اینستا یا خیلی از شبکههای اجتماعی و رسانههای دیجیتال هم با استفاده از تصویر روایت میکنه یا حتی روایت موردنظر کاربر زیر تصویر مکتوب میشه (البته اینجا فقط دارم دربارۀ روایت تصویری صحبت میکنم، نه انواع دیگۀ روایت که رسانههای مختلفی داره). حقیقت امر اینه که با توجه به وجود تعاریف مختلف از روایت و رسانههای موجود، مصادیق زیادی بشه برای این نقلقولها آورد (همین حالا فکر میکنم کارتونهای متمم میتونه یکی از اینها باشه)؛ اما من ترجیح دادم از این چند تا پست شیل یاد کنم. انگار نویسندۀ این سه تا لینک دقیقاً با فکر به چنین مفاهیمی یا برای پاسخ دادن به این نیاز ذهنی این چند تا پست رو نوشته.
1. سواد روایت: 32.
2. همان: 35.
3.همان: 37.
درباره این سایت