این نوشته رو برای به خاطر داشتن و به خاطر موندن یه تصمیم می‌نویسم.

دو سه ماه گذشته روزهای خیلی‌خیلی سختی رو داشتم، منظورم مسائل کاری و مشکلات ی ـ اقتصادی روز نیست؛ منظورم تکرار روزاییه که تو این چند سال همیشه بابت تموم شدن‌شون خدا رو شکر می‌کردم. روزایی که هم خودشون سخت بودن و هم خودم سخت‌شون کرده بودم، و راستش داشتم این بخش دوم رو نادیده می‌گرفتم. 

نه دیگه، کار از تلفن به ن و دردودل با ف گذشته بود. به نظرم به یه متخصص احتیاج داشتم و از ف خواستم یه مشاور خوب بهم معرفی کنه.

دوشنبه رفتم پیش دکتر ی. خیلی حس خوبی داشت که بدون هیچ ملاحظه‌ای از خودم و مشکلم حرف زدم؛ اینکه من از خودم پیش کسی راحت حرف بزنم خیلی اتفاق نادریه و اینکه شنونده‌ام احساس خوبی بهم نادرتره. و تجربۀ بهتر برام اینه که شروع کنم تا جنبه‌های ناشناختۀ خودم رو بشناسم. 

اگه دو تا کلمه باشه که ازش بیزار باشم اولی‌اش نمی‌تونم هستش. اینکه یکی بدون هیچ تلاشی بگه نمی‌تونم واقعاً حرصم می‌ده و امروز رفتار یکی از بچه‌های مؤسسه همین‌طور اعصابمم رو به هم ریخته بود که یهو به خودم اومدم و دیدم چند سالی می‌شه که از یه نمی‌تونم ساده برای خودم غول ساختم، بدون اینکه حتی یه حرکت کوچیک کنم، یه سعی ساده. حتی خواستم توی این قضیه خودم رو کاملاً بی‌تأثیر بدونم، اما خدا رو شکر تونستم نقش خودم رو تو این قضیه رو ببینم.

یادم نیست قبلاً کجا نوشته بودم که فاعل بودن حس خوبی داره. خوشحالم که دارم این روزای سخت رو یه طور دیگه پشت سر می‌ذارم. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تندیس گر تعالی مدیریت مدرسه دوربين مداربسته هايک ويژن موتور ایمپلنت تدریس خصوصی المپیاد فیزیک و نجوم- کلاس آمادگی المپیاد فیزیک و نجوم 09102878521 نی نی سایت محمود نامی Jason حمیدمظاهری راد سرزمینِ خیال