با خودم میگم لابد آدمهای چاق یا خوشاشتها آدمهای شادتری هستن، یا مثلاً با خودشون مهربونترن؛ مثلاً همینطور که دو تا کلوچه و لیوان چایشون جلوشونه و از پنجره بیرون رو میبینن، وقتی نگاهشون خیره میمونه به دود دودکش ساختمون روبهرو و با خودشون میگن، ببین چه سوزی داره دلش که تو این برف و سرما هنوز داغیاش رو داره، آره شاید تو همین حالت یهسری گفتهها و نگفتهها، دیدهها و ندیدهها، شنیدهها و نشنیدهها هم تو سرشون بالاپایین بشه، اما تو کسری از ثانیه میلشون برنمیگرده، نمیذارن چایشون از دهن بیفته، باقی کلوچه رو برنمیگردونن تو کیفشون، گلودردشون شروع نمیشه.
درباره این سایت