هانی میگه وقت رقص باید خودت رو رها کنی، چرا این کار رو نمیکنی؟ و من هر بار که جلوی آینههای باشگاه دارم حرکت جدیدی که ت یادم داده رو تمرین میکنم از خودم میپرسم چرا خودم رو رها نمیکنم؟
و هر وقت که دست به نوشتن میبرم، میپرسم چرا خودم رو رها نمیکنم؟
و هر وقت که غرق خیالاتم میشم از خودم میپرسم چرا نیروی تخیلم رو از این داستانهای تکراری رها نمیکنم؟
این رها کردن چطوریه؟ من مانع رو خوب حس میکنم، ولی اصلاً نمیتونم بشناسمش. تا نشناسمش چطور ازش خلاص بشم؟
درباره این سایت